از صدای سکوت دلم خسته ام
در این چند صباح باقی مانده از عمرم میخواهم تنها باشم.
: برای همیشه فراموشم کن. عشق احساس پاکیست که تو آن را بازیچه قرار دادی ، تو در این بازی تلخ یک همبازی را از دست دادی ، قلب همبازی ات را شکستی ، اشکش را در آوردی و بعد آن را متهم کردی. از نگاهت خواندم که چقدر دوستم داری ، اشک از چشمانم ریخت و از چشمان خیسم فهمیدی که عاشقت هستم حس کن آنچه در دلم میگذرد ، دلم مثل دلهای دیگر نیست که دلی را بشکند! تو که باشی چرا دیگر به چشمهای دیگران نگاه کنم ، تو که مال من باشی چرا بخواهم از تو دل بکنم! وقتی محبتهایت ، آن عشق بی پایانت به من زندگی میدهد چرا بخواهم زندگی ام را جز تو با کسی دیگر قسمت کنم ، چرا بخواهم قلبم را شلوغ کنم؟ همین که تو در قلبمی ، انگار یک دنیای عاشقانه در قلبم برپاست ، عشقت در قلبم بی انتهاست ! همین که تو در قلبمی بی نیازم از همه کس ، تو را میخواهم و یک کلام فقط تو را ، همین و بس! دلم بسته به دلت ، هیچ راهی ندارد حتی اگر مرگ بخواهد مرا جدا کند از قلبت ! دیگر تمام شد ، تو در من حک شده ای، ای جان من ،تو همه چیز من شده ای! از نگاهت خواندم که مرا میخواهی ، از آن نگاه شد که در قلب مهربانت گم شدم ، تا خواستم خودم را پیدا کنم اسیر شدم ، تا خواستم فرار کنم ، عاشقت شدم! از نگاهت خواندم تو همانی که من میخواهم ، آنقدر پیش خود گفتم میخواهت ، که آخر سر تو شدی مال من ، شدی یار و عشق بی پایان من! از نگاهت خواندم ، چند سطر از شعر زندگی را … نگاهم کردی و خواندی آنچه چشمانم مرا دیوانه کرده است ، و آخر فهمیدی که قلبم تو را انتخاب کرده است! چه انتخاب زیبایی بود ، از همان اول هم دلم به دنبال یکی مثل تو بود ، و اینک پیدا کرده ام تو را ، تویی که دیگر مثل و مانندی نداری، در قلبت جز من ، جایی برای کسی نداری! در این حالی که هستم ،چگونه در هوایی نفس بکشم که در کنارت نیستم؟ در این جایی که هستم ،چگونه بنشینم در این حال بی قراری ام ... دائم قدم میزنم ، پنجره را باز میکنم و به خیال تو خیره میشوم به آن دور دستها در این حسرت سرد ، جز خیال بودنت همه چیز از سرم رفت ... چیزی که در دلم مانده ، تو هستی که مرا تا اوج دلتنگی ها میکشانی میکشانی به جایی که نای بی قراری را هم ندارم... چون دلتنگی از دلم بی قرارتر شده ، هنوز انتظار به سر نرسیده و دلم عاشق این انتظار شده دیگر دردی ندارم که درون دلم نهفته شود ، مگر برایم جز نبودن تو درد دیگری هم در این دنیا است؟ بی خیال دنیا ، بی خیال این زندگی و تمام زیبایی هایش ، آنگاه که تو هستی زیباترین لحظه زندگی ام به سوی من بیا ، به سوی منی که شب و روزهایم یکی است ، به سوی منی که هر جا نگاه کنم، تو را میبینم ، تا چشم بر روی هم میگذارم چشمانت را میبنم و اینجاست که رویای زیبای چشمانت نمیگذارد که بخوابم ...نمیگذارد آرام بمانم .... با دیدن دوباره تو همه چیز را از یاد میبرم ، نمیدانم کجا هستم و از کجا آمده ام ، تنها میدانم به عشق تو است که با شوق به دیدار تو آمده ام... منبع :» سایت رسمی مهدی لقمانی
بی خیال من شو
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم! نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم... نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی.... این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست.... راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم! راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن! برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی ! حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ، تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی.... حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم! برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم ... «««« written by Mehdi Loghmani »»» عشق ؛چه زیبا بود اگر با تو بود. عشق ؛چه زیبا بود اگر فقط یکبار، فقط یکباردر چشمانت نشانی از آن می دیدم. عشق ؛چه زیبا بود اگر تنها قلبت برای من میتپید. عشق ؛چه زیبا بود اگر دستانت گرمی میداد به دستانم. عشق ؛چه زیبا بود اگر طنین صدای زیبایت در گوشم یک بار دیگر می پیچید. عشق ؛چه زیبا بود اگر مثل قدیم یک بار به لبانت دوستت دارم را می آوردی. عشق ؛چه زیبا بود اگر من را لایق دیدن چشمانت میدانستی. عشق ؛چه زیبا بود اگر فقط من بودم و تو بودی و دیگر خدا are sleeping اعتراف عاشقانه بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده... اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم باور نمیکنم اینک بی توام کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم... کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم در حسرت چشمهایت هستم ، چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت... کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم... میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ... بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....
دیگر بس است هر چه غم دلتنگی و غصه فرداها را تحمل کردم.
با اینکه بی تو بودن برایم سخت است ، اما تو هنوز معنای عشق را نمیدانی.
نمیدانی چگونه باید با من باشی ، هنوز نمیدانم که در قلبت چه میگذرد.
نمیدانم در این مدتی که با هم بودیم مرا دوست داشتی یا نداشتی .
دیگر صبرم به پایان رسیده ، مرا فراموش کن.
میدانم که برای تو بهترین نبودم ، اما هر چه بود عاشقترین بودم .
میدانم که عشق رویاهای تو نبودم ، اما هر چه بود برایم عزیزترین بودی.
اگر لایق تو نبودم مرا ببخش ، هر چه بودم یک دلداده بودم .
کسی بودم که شب و روز به یاد تو لحظه های سرد دور از تو بودن را با تمام سختی هایش گذراندم.
نمیخواهم بگویم برای تو اشک ریختم ، این اعتراف تلخیست اما بدان که دیگر اشکی در چشمهایم نمانده که برای تو بریزم.
شاید در دلت بگویی که من لیاقت عشق تو را نداشتم ، بی رحم نباش ، اگر میدانستی آنگاه که با تو بودم در قلبم چه میگذشت تا ابد از حرف خویش پشیمان میشوی .
میدانم روزی خواهد آمد که در حسرت عشقم بنشینی و با خود بگویی ای کاش قدرش را میدانستم ، اما آن روز دیگر خیلی دیر است.
با اینکه گفتنش سخت است ، با اینکه حقیقت تلخیست اما چاره ای جز باورش نیست ::
برو معنای عشق را یاد بگیر و بعد عاشق شو ، تا معنای عشق را نفهمیدی کسی را عاشق خودت نکن !
اگر همبازی خوبی برایت نبودم مرا ببخش ، اگر فکر میکنی لایق نبودم به دنبال کسی باش که لایق تو باشد .
نیمی از عمرم در آتش عشقت سوختم ، بگذار در این دو روز باقی مانده در آتش تنهایی بسوزم . مرا فراموش کن .
خدایا...
جای سوره ای به نام عشق درقرآنت خالیست...
که اینگونه اغاز میگردد :
و قسم به روزی که قلبت رامیشکنند
و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت ...
نویسنده :» مهدی لقمانی :»
How to Succeed
چگونه موفق شویم
مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند
PLAN while others are playing
برنامه ریزی کن وقتی که دیگران مشغول بازی کردنند
DECIDE while others are delaying
تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند
PREPARE while others are daydreaming
خود را آماده کن وقتی که دیگران در خیال پردازیند
BEGIN while others are procrastinating
شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند
WORK while others are wishing
کار کن وقتی که دیگران در حال دعا کردنند
SAVE while others are wasting
صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردنند
LISTEN while others are talking
گوش کن وقتی که دیگران در حال صحبت کردنند
SMILE while others are frowning
لبخند بزن وقتی که دیگران خشمگینند
PERSIST while others are quitting
پافشاری کن وقتی که دیگران در حال رها کردنند
Design By : ParsSkin.Com |